کیان جون کیان جون ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

پسرای گلم کیان و کارن

دلنوشته هایی برای تنها پسرم

  زود بزرگ نشو مادر. کودکیت را بی حساب می خواهم و در پناهش جوانیم را ! زود بزرگ نشو فرزندم قهقهه بزن ، جیغ بکش ، گریه کن ، لوس شو ، بچگی کن ، ولی زود بزرگ نشو تمام هستی ام . آرام آرام پیش برو ، آن سوی سن وسال هیچ خبری نیست گلم. هرچه جلوتر می روی همه چیز تـندتر از تو قدم بر می دارد. حالا هنوز دنیا به پای تو نمی رسد از پاکی . الهی هرگز هم قدمش نشوی هرگز! همیشه از دنیای ما آدم بزرگ ها جلوتر باش ، یک قدم ، دو قدم ، ولی زود بزرگ نشو مادر. آرام آرام پیش برو گلم. آنجا که عمر وزن می گیرد دنیا به قدری سبک می شود که هیچ هیجانی برای پیمودنش نخواهی داشت. آن سوی سن و سال خبری نیست . کودکی کن ، ...
30 شهريور 1394

کیان در پارک و شهربازی

پسر گلم عاشق شیرینی و شکلاته بخاطرهمین اگر بدونی جایی شکلاتی ،چیزی باشه اونجا دیگه از دست تو در امان نیست .این عکسی رو که گذاشتم نشون دهنده همین موضوعه از بس که سوهان میخوردی از دستت گذاشتم طبقه بالای یخچال که هم زیاد نخوری هم  یخچال بیچاره نسوزه  که نتیجش این شد: کیان جوووووووووووووووووون با صدراجووووووووووووووووووووووون             ...
29 مرداد 1394

کیان و گذر زمان

                               عکس پسرم و ماهان در رستوران           پسرم آرایشگر شده مثلا خودشو آرایش کرده !!!!!                           چقدر زشت شدی مامانیییییییییییییییییییی ...
16 مرداد 1394

13فروردین 94

سیزده تون بدر                    دشمناتون در به در                             خوشی هاتون صد برابر         13فروردین سال 1394 مصادف بود با روز پنج شنبه و همچنین هوای بارونییییییییییییییییییی.که خیلی عالی بود شب پنج شنبه با مامان جون و  خاله جون برنامه ریزی کرده بودیم که فردا صبح زود بریم خارج شهر .اما بارونی که  از چهارشنبه شروع شده بود پنج شنبه هم تموم...
12 ارديبهشت 1394

نوروز 94

                                                                     پسر نازنینم عیدت مبارک امسال عید موقع سال تحویل خواب بودیم البته قصد داشتیم بیدار بشیم ولی خواب موندیم اونم تقصیر بابایی بود که گفت من بیدارتون میکنم  شما بخوابین .خودش زودتر از ما خوابیده بود بعدش هم گفت گوشیم زنگ نزده واز این حرفاااااااااااااااااا...
5 ارديبهشت 1394

تولد 3سالگی

    امسال تولد یکی یکدونمو میخواستم توی مهد بگیرم و قولشو از چند روز قبل به پسرم داده بودم ولی چون قرار شد دیگه اسفند مهد نری تولدتو نتونستم اونجا بگیرم و دیگه بی خیال تولد شدم و رفتیم برات کادو خریدیم که دیگه امسال همینجوری تمام کنیمش دیگه ولی امان از دسسسسسسسسسسسسست پسر شیطون و زرنگم یک روز صبح که مامانی رفته بود اداره به مامان جون گفته بودی مامانم چرا برام تولد نمیگیره ؟؟؟؟همین یک جمله کافی بود که دل مامانی برات کباب بشه وبرات تولد بگیره .تولدت رو روز سه شنبه گرفتیم ولی چون فرصت کم بود مهمونامون فقط دو خانواده بودن اما خیلی خوب بود             &nb...
18 اسفند 1393

آنچه گذشت

این عکسایی که از پسر گلم گذاشتم عکسایی که جدیدا کشف شد این عکسا مال یک رم گمشده بود که پیدا کردم و اینقدر ناز بودن که دلم نیومد نذارم هرچند که اینا مال کوچولویی پسر نازنینمه.                                                      ...
18 دی 1393

پا جای پای بزرگتر که میگن اینه ؟؟!!!

         فکر کنم درآینده ای نه چندان دور کیان جون در بیمه ما رو  تخته کنه                          بله دیگه ؟؟!!..........وقتی پسرم مطالعه آزادش باشه کتابای بیمه توی دفتر بیمه هم میشینه بر صندلی ریاست . ...
4 دی 1393