سربازی
پسرم عشق سربازیه یه روز که خونه مامان جون بودی و دایی مسعود خونه نبود رفته بودی لباسای دایی مسعود رو پوشیده بودی به مامان جون گفته بودی ازت عکس بگیره بعدش برا من فرستادی و زنگ زدی به من با اون شیرین زبونیت گفتی مامان برات تلگرام کردمش عکسامو نگاه کن ...